چیره شدن پیروز گشتن غلبه کردن پیروز شدن: مسلط گشتن: اگر جاهلی بر زبان آوری و شوخی غالب آمد عجب نیست. یا غالب آمدن برکسی. چیره شدن بر او: ماهی بر او غالب آمد و دام از دستش بربود. یا غالب آمدن در امری. چیره شدن در آن بر کسی: عفص غالب آمدن در کشتی و سست گردانیدن طرف
چیره شدن پیروز گشتن غلبه کردن پیروز شدن: مسلط گشتن: اگر جاهلی بر زبان آوری و شوخی غالب آمد عجب نیست. یا غالب آمدن برکسی. چیره شدن بر او: ماهی بر او غالب آمد و دام از دستش بربود. یا غالب آمدن در امری. چیره شدن در آن بر کسی: عفص غالب آمدن در کشتی و سست گردانیدن طرف
پنهان شدن: تا در سخن بر تو بسته نگردد و فایدۀ سخن غایب نگردد. (قابوس نامه). پریروی از نظر غایب نگردد وگر صد بار بربندد نقابی. سعدی (بدایع). و طایفه ای به وجد از حضور غایب میگردد. (مجالس سعدی)
پنهان شدن: تا در سخن بر تو بسته نگردد و فایدۀ سخن غایب نگردد. (قابوس نامه). پریروی از نظر غایب نگردد وگر صد بار بربندد نقابی. سعدی (بدایع). و طایفه ای به وجد از حضور غایب میگردد. (مجالس سعدی)